البته این تمام داستان چالش بزرگان صنعت دیجیتال با ویروس کرونا نیست چرا که به گزارش فوربس، شیوع ویروس کرونا به ثروتمندان جهان ۴/ ۸۳ میلیارد دلار خسارت زده است. جف بزوس، مارک زاکربرگ، بیل گیتس، ایلان ماسک و بنیانگذاران گوگل بیشترین خسارت را از شیوع این ویروس دیدهاند.شیوع ویروس کرونا به ثروتمندترین افراد جهان خسارت زده است. در هفته گذشته ۱۰ فرد ثروتمند جهان بهدلیل این ویروس ۴/ ۸۳ میلیارد دلار خسارت دیدند. در میان این افراد نام برخی از بزرگترین سرمایهگذاران و صاحبان شرکتهای فناوری نیز دیده میشود. شیوع ویروس کرونا روی بازارهای مالی سراسر جهان تاثیر گذاشته و به فروش ناگهانی سهام شرکتها و همچنین ریزش شاخص بورس در چین و آمریکا در هفته گذشته منجر شده است.بر همین اساس شیوع ویروس کرونا ۱/ ۱۴ میلیارد دلار به جف بزوس خسارت زده است. مالک شرکت آمازون در حال حاضر ثروتمندترین مرد جهان است و اکنون ارزش ثروت او به ۶/ ۱۱۳ میلیارد دلار رسیده است.
به گزارش مهر ، از سوی دیگر ارزش سهام تسلا طی ۶ ماه اخیر رشد قابلتوجهی داشت. اما هفته گذشته شیوع ویروس کرونا به ایلان ماسک نیز خسارت زد و ۹/ ۸ میلیارد دلار از ثروت او کاست. به این ترتیب ارزش ثروت ماسک به ۷/ ۳۴ میلیارد دلار رسید. همچنین مایکروسافت هشدار داده بهدلیل شیوع ویروس کرونا در سه ماهه نخست ۲۰۲۰ میلادی نمیتواند به درآمد پیشبینی شده، دست یابد. این در حالی است که در ارزش ثروت بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، حدود ۶/ ۶ میلیارد دلار کاهش یافته است. به نوشته این نشریه ویروس کرونا همچنین ۵/ ۸ میلیارد دلار از ثروت مارک زاکربرگ، مدیر ارشد فیسبوک کاسته است. همچنین این ویروس به ثروت بنیانگذاران گوگل یعنی لری پیج و سرگئی برین به ترتیب ۳/ ۷ و ۷ میلیارد دلار خسارت زده است.
دورکاری شرکتها
در روزهایی که آمار و ارقام از گسترس ویروس کرونا در اقصی نقاط جهان خبر میدهند، دورکاری بهعنوان یکی از بهترین گزینهها برای کارمندان شرکتها و سازمانها به شمار میرود. به نظر میرسد، این راهکار میتواند تاثیر قابلتوجهی در کاهش ارتباطات انسانی و از همه مهمتر شیوع این ویروس داشته باشد. به این ترتیب، شرکتهای دیجیتالی اجرای آن را آغاز کردهاند.در همین رابطه، شرکت گوگل قصد دارد تا گامی بزرگ در این زمینه بردارد. طبق آنچه در نشریه ایندیپندنت به زبان ایرلندی منتشر شده، بیش از ۸ هزار کارمند گوگل در ایرلند بهزودی دورکار خواهند شد و از خانه امور محوله را انجام خواهند داد. گوگل با این طرح که بهصورت آزمایشی اجرا خواهد شد، قصد دارد تا مشخص کند که آیا دورکاری در عملکرد کیفی کارمندان این شرکت تاثیر خواهد گذاشت یا خیر.به نظر میرسد که حداقل در این بازه زمانی و با توجه به فراگیر شدن ابتلا به کرونا در کشورهای مختلف، کارمندان گوگل و دیگر شرکتهایی که به این رویه روی آوردهاند، از تمامی توان خود برای انجام امور محوله استفاده خواهند کرد تا حتیالامکان از خانههای خود بیرون نیایند و سلامت خود و خانواده خود را حفظ کنند.
البته گوگل تنها شرکتی نبوده که با اجرای طرح دورکاری بهدنبال شیوع این بیماری در دفاتر خود است. براساس گزارشی که در لسآنجلس تایمز آمده است، مدیران شبکه اجتماعی توییتر به پرسنل ۵ هزار نفری خود در سراسر جهان بهخصوص هنگکنگ، ژاپن و کرهجنوبی به شدت توصیه کردهاند که به هیچ عنوان ترددهای غیرضروری در سطح شهر نداشته باشند و کار و فعالیتهای خود را از منزل و از طریق رایانههای شخصی و اینترنت انجام دهند. در واقع، دورکاری برای کارکنان توییتر به خصوص در کشورهای پرخطر و درگیر کرونا تبدیل به یک اجبار شده است. پیش از این هم توییتر اعلام کرده بود که گردهمایی رسانهها که قرار بود در ماه جاری میلادی در آستین، تگزاس ایالاتمتحده آمریکا برگزار شود، شرکت نخواهد کرد. توییتر در کنار بسیاری دیگر از شرکتها و غولهای تکنولوژی، تمامی جلسات، ملاقات گروهی، کنفرانس و همایشهای خود را حداقل تا یک ماه آینده لغو کرده و به برگزاری آنلاین و از راه دور آنها پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پرس اسوسیشن، جک دورسی مدیر ارشد اجرایی توییتر اعلام کرد بهدلیل احتیاط این تصمیم را اتخاذ کرده است. علاوهبر آن دورسی برای کارمندان شرکت اسکویر (یک پلتفرم پرداخت آنلاین) نیز همین تصمیم را اتخاذ کرده است. شرکت اسکویر توسط دورسی اداره میشود. جنیفر کریستی مدیر منابع انسانی این شرکت میگوید: ما کارمندانمان در سراسر جهان را تشویق میکنیم در صورت امکان از خانه کار کنند. هدف ما کاهش احتمال شیوع ویروس کووید ۱۹ تا حد ممکن است. البته میدانیم انجام برخی وظایف شغلی هنگام دورکاری مشکل میشود.آمازون نیز حدود ۸۰۰ هزار کارمند دارد که تمام سفرهای غیراضطراری آنها در آمریکا را محدود کرده است. این شرکت محدودیتهایی برای سفر به چین وضع کرده است. اوبر اعلام کرده سفر کارمندانش به برخی از مناطق را محدود کرده است. همچنین هفته گذشته مشخص شد که یک بیمار مبتلا به کرونا از یک خودروی اوبر استفاده کرده، اوبر حساب کاربری راننده را برای احتیاط بیشتر به حالت تعلیق درآورده است. در همین راستا، رانندگان سوار کردن مسافران از فرودگاه را متوقف و ساعات کاریشان را هم کم کردهاند.
https://www.beytoote.com/computer/technews/enews507390.html
منبع :
اگر یک کسب و کار حقیر یا متوسط داشته باشید، چه بسا فرق چندانی بین تقسیم بازاریابی و فروش قائل نیستید، چون نیروی کافی برای تمرکز جداگانه بر روی این دو دسته ندارید. به علاوه، فکر نمیکنید که این دو تفاوت چندانی با هم داشته باشند. اگر این حرف صحیح است، باید به شما خبری بدهم: بازاریابی و فروش با یکدیگر فرق بسیاری میکنند و در نتیجه، احتیاج به تخصصهای متفاوتی دارند. اگر قرار باشد دسته مارکتینگ تنها با هدف افزایش فروش کنونی اداره شود، کارکرد آن به پشتیبانی از فروش با یک تمرکز تو شرکتی محدود خواهد شد. ولی اگر مارکتینگ جایگاه خود را در تیم مدیریت پیدا کند، میتواند تبدیل به یک المان رشد خوب با تمرکز برون شرکتی شود که فروش شما را هم افزایش میدهد.
پس بهتر است به جای اینکه بازاریابی و فروش را یکپارچه کردن کنید، دو تقسیم جداگانه برای آنها در عقیده بگیرید و کاری کنید که این دو تقسیم به احسان یکدیگر را پشتیبانی کنند. به این ترتیب تضمین رشد تجارت شما بیشتر خواهد بود. البته این تنها حرف ما نیست. نتایج یک پژوهش علمی هم این موضوع را تائید میکند و به ما نشانه میدهد شرکتهایی که دو دسته فروش و بازاریابی آنها جدا هستند، رشد بیشتری را نسبت به رقبا دارند. (در بخشهای بعدی این مطلب، بیشتر در باره این تحقیق صحبت میکنیم.)
با این حساب، چه بسا بخواهید بدانید که تفاوت دو دسته فروش و بازاریابی دقیقاً چیست و هر کدام چه نقشی را در یک کسب و کار ایفا میکنند؟ در این نوشتار بیشتر در این مورد گفتگو خواهیم کرد.
فروش = محصولی که موجود است را بفروشید
کار بخش فروش ساده است: این تقسیم باید آنچه موجود است را تبدیل به پول نقد کند. که یعنی سرنخهای فروش را تبدیل به مشتریانی میکند که به شرکت شما پول میدهند و اینکار، با تعامل سر راست با مشتریان نهفته برای متقاعدسازی آنها به خرید انجام میشود.
هر تجارتی حائز محصولات و خدمات مشخصی است که باید به فروش برسند. به این منظور، فروشندگان باید یک رابطه کم و بیش با مشتری (و برخی مواقع همکاران) داشته باشند، راه فروش را صاف کنند، مخالفتهای مشتری را از بین ببرند و در مورد قیمت و شرایط فروش چانه بزنند. معمولاً هم پس از فروش باید مطمئن شوند که سایر نیروهای کمپانی این احتیاج مشتریان را برآورده میکنند.
فروش "به هر قیمت" چیست؟
نگاه دسته فروش از تو به بیرون یک شرکت، یعنی به سمت مشتری است. تمرکز آن بر سررسید حال است. و افق دید آن نیز به این هفته، این ماه یا نهایتاً این فصل اندک میشود. انگیزه این جستار هم ساده است: اگر فروش بر موعد حال تمرکز نداشته باشد، هیچ تضمینی بر سود کنونی شرکت وجود نخواهد داشت.
تکنیک متقاعدسازی: پای خویش را ته نشین درِ فروش بگذارید!حتما بخوانید: تکنیک متقاعدسازی: پای خویش را ته نشین درِ فروش بگذارید!
بازاریابی = هم الان و در آینده، با مشتریان خود هم سو شوید
هدف معمول بازاریابی این است که مشتریان خفته را به محصول یا خدمات شما علاقهمند کند و سرنخ فروش به وجود آورد. بنابراین فعالیتهای آن شامل موارد زیر میشود:
تحقیق دربارۀ مصرف کنندهها برای شناخت نیازهای بازار
توسعه محصولات خلاقانه که بتوانند نیازهای کنونی و آینده مشتریان را برآورده کنند
تبلیغات محصولات و خدمات برای بالا بردن هشدار و برپایی برند
قیمت گذاری محصولات و خدمات برای توسط آوردن بیشترین فایده در طولانیمدت
بازاریابی "کثیف" چیست؟
پس یک نقش اصلی بخش بازاریابی این است که بازار کار را از نگاه یک مشتری بشناسد که بیننده کمپانی است و کمک کند که شرکت به سمتی جنبش کند که خواستهها و نیازهای مشتری یادشده را بعدها برآورده کند. که یعنی کار بازاریابی این است که یک برند را به سمت بخشهایی از بازار و گروههایی از مشتریان هدایت کند که کمپانی بتواند در آنها چشم وهمچشمی کند و سود داشته باشد.
بگذارید سادهتر بگوییم: بازاریاب باید به برند کمک کند الی پیشنهادات، قیمتگذاری و روابط خویش را به نحوی تغییر دهد که نیازهای مشتریان را بهتر برآورده کند و در نتیجه، فروش شرکت افزایش یابد.
البته، پیشه بازاریابان به همین خلاصه نمیشود. بخش مارکتینگ در ضمن باید بتواند فهم خویش از بازار را به صورت ادوات و تاکتیکهایی در آورد تا به وسیله آنها کمپانی بتواند بهره اکثریت از بازار را جذب کند، روابط (معمولاً دیجیتال) را مستحکم کند و سرنخهای فروش اکثریت را ایجاد کند. بازاریابی وانگهی میتواند دسته فروش را به بخشی از بازار بفرستد که باید شکار خود را اتمام دهد و فشنگهای مورد عقیده را در گزین کردن آنها پیمان دهد. البته پروا داشته باشید که وقتی کارکرد بازاریابی تنها در کمک به تیم فروش در موعد حال چکیده شود، کسب و کار شما آینده را از دست خواهد داد
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، اکنون مدتی است که صحبتهای زیادی حول محور کنسول جدید مایکروسافت در فضای مجازی منتشر میشود. امروز، اما یکی از مهمترین اطلاعات توسط خود این شرکت به اشتراک گذاشته شد. مایکروسافت سرانجام قدرت پردازش کنسول جدید خود را اعلام کرد.
قدرت بسیار زیاد ایکس باکس سری ایکس
بر اساس جدیدترین اطلاعات منتشر شده توسط مایکروسافت، قدرت پردازشی کنسول Xbox Series X چیزی برابر ۱۲ ترافلاپس است.
داشتن امکانات زیاد، سرعت بالا و پشتیبانی از گرافیک بازیهای قوی سه مورد از انتظارات کسانی است که قصد خرید نسل بعدی کنسول مایکروسافت را دارند. مطمئنا وجود این سه ویژگی در یک کنسول جدید آن را به یکی از بهترین نمونههای موجود در بین رقبایش تبدیل میکند و چه چیزی بهتر از این برای شرکتی مثل مایکروسافت میتواند انگیزهساز باشد.
مایکروسافت همیشه در حال بهبود دستگاههای خود است و ایکس باکس سری ایکس یکی از آن مواردی است که در صدر کنسولهای دیگر ساخته شده توسط این شرکت قرار دارد. همانطور که پیشتر گفتیم کنسول آینده مایکروسافت دارای پردازنده گرافیکی با قدرت ۱۲ ترافلاپس است. البته علاوه بر این مسئله اطلاعاتی دیگری نیز توسط مایکروسافت منتشر شده است.
.
اطلاعات منتشر شده توسط حساب کاربری ایکس باکس
حساب کاربری ایکس باکس با انتشار تصویری بعضی از ویژگیهای دیگر این کنسول قدرتمند را اعلام کرده است. بر اساس این تصاویر Xbox Series X دارای پردازنده Zen 2 شخصیسازی شده (Customized) است. علاوه بر این گفته میشود که نسل دوم ریزمعماری گرافیکی AMD با نام RDNA 2.0 نیز برای این دستگاه تعبیه شده است.
در این تصاویر همچنین از ویژگی VRS نیز صحبت شده است. این قابلیت، که معادل فارسی آن سایهگذاری متغیر است، میتواند به کسانی که بازی طراحی میکنند این امکان را بدهد که جزئیات بصری بیشتری به عناوین خود اضافه کنند.
قابلیت دیگر این کنسول شامل پشتیبانی رهگیری پرتو Ray Tracing میشود. این ویژگی نورپردازیهای بسیار بهتری را به بازی اضافه میکند.
منبع : https://www.beytoote.com/computer/technews/tnews11047959.html
به گزارش باشگاه خبرنگاران، سال گذشته بود که یک نسخه ریمستر شده از بازی Crash Team Racing وارد بازار شد و توانست فروش با ایجاد حس نوستالژی در بین گیمرها به فروش بسیار خوبی دست پیدا کند. این عنوان بازسازی شده ترکیبی از چند عبازی ار مجموعه Crash برای کنسول PS1 بود که توسط شرکت اکتیویژن وارد بازار شد. این عنوان از زمان عضه خود تاکنون بارها توسط سازنده خود بسته الحاقی و بروزرسانی دریافت کرده است و به نوعی شرکت اکتیویژن و مالک اصلی این عنوان یعنی شرکت Beenox شرامیه گذاری خاصی روی این بازی کردهاند و قصد ندارد پس از عرضه آن در بازار به طور کامل بازی Crash Team Racing remake را کنار بگذارند.
از مهمترین موارد اضافه شده به نسخه بازسازی شده این بازی، میتوان به اضافه شدن بخش آنلاین و چند نفره به آن اشاره کرد، این حالت از بازی در نسخه اصلی آن وجود نداشت و شرکت اکتیویژن با ساخت سرورهای مخصوص به آن بخش چند نفره را به این بازی اضافه کرد.
چندی پیش اعلام شده بود که فصل هشتم این بازی، آخرین فصل و فینال مسابقات برگزار شده در آن خواهد بود؛ اما ظاهرا قرار نیست اینگونه باشد و شرکت اکتیویژن به تازگی خبر از عرضه یک بروزرسانی جدید برای این بازی داده که قرار است به زودی در دسترس گیمرها قرار گیرد و بخشهای جدیدی را به داستان کلی بازی اضافه کند. همچنین این بروزرسانی موارد جدید نظیر چالش، جایزه، شخصیتهای جدید و همچنین خودروهای جدید را به بازی اضافه خواهد کرد.
در حال حاضر این بازی برای کنسولهای PS4، Xbox One و نینتندو سوییچ در دسترس گیمرها قرار دارد و به زودی بروزرسانی جدید این بازی برای تمامی کنسولها عرضه خواهد شد.
https://www.beytoote.com/computer/technews/enews507316.html
منبع :
از معمای قهوه تلخ و غلیظ!
بازاریابی عصبی به تازگی باره پروا فراوانی قرار گرفته است. این دانش جدید تلفیق دو علم بازاریابی و عصبشناسی است. بازاریابی عصبی یا neuromarketing فهم عملکرد مغز بدون وارد شدن در جزئیات پیچیده آن است لغایت متعلق به برای شفا عملیات بازاریابی استفاده کنیم. این واژه برای نخستین بار در سال 2002 مطرح شد و با پیشباز چندانی روبهرو نشد تا در سالهای تازه که این اصطلاح بخشی از سخنرانیهای همایشها و مقالات گوناگون را به خویش وابستگی داده است.
هدف بازاریابی عصبی انتقال بهتر پیامهای بازاریابی به دیگران و افزایش گمان کردن خرید بدست مخاطب است. برآیند اینکه با بازاریابی عصبی بودجه بازاریابی و تبلیغات تفریق مییابد.
مشکل افزونی پیامهای تبلیغاتی
حتما قبول دارید که بازاریابی و تبلیغات بسیار سختتر شده است. همکاران و رقیبان شما احتمالا آنقدر بسیار هستند که مدام حواس مشتریان را پرت میکنند. پیامهای بازاریابی کمرنگتر شده است. پروا به تبلیغات کمتر شده است. حال اگر کسبوکاری کوچک با بودجه اندک تبلیغاتی دارید چگونه میتوانید پروا مشتریان احتمالی را به خویش جلب کنید و حتی مایه شوید از شما خرید کنند؟ احتمالاً پاسخ این پرسش در بازاریابی عصبی پیش از ورود به سوژه سه نمونه ملموس میآوریم که پرتو میدهد بازاریابی عصبی چیزی فراتر از عرضه محصول مناسب با بها مناسب است.
1. خرید از فروشنده نامناسب
فرض کنید وارد فروشگاهی میشوید و از همان پیش درآمد دانستن احسان نسبت به فروشگاه ندارید. فروشنده بدون پروا به ورود شما به گفتگو خود با تلفن پیوسته میدهد و وانمود میکند شما را ندیده است. سپس با لحنی توهینآمیز با شما صحبت میکند و وقتی سوالی فنی در ارتباط با فرآورده میپرسید میگوید: روی جعبه تألیف شده است، خودتان بخوانید! چقدر بردباری دارد از چنین فروشگاهی خرید کنید؟ احتمالاً از خرید منصرف شوید. توجه کنید که ما در ارتباط با فرآورده صحبت نکردیم. احتمالاً فرآورده این فروشگاه بسیار عالی و قیمت آن مناسب باشد ولی شما از خرید منصرف میشوید.
پس موضوع تنها محصول مناسب با قیمت مناسب نیست. رفتارهای خرید ما زیاد پیچیدهتر از چیزی است که خیلیها اندیشه میکنند و به عملکرد مغز مربوط است. اگر خیلی ساده بگوییم ما از کسانی خرید میکنیم که از آنها خوشمان بیاید. اغلب فروشنده زیاد مهمتر از فرآورده است. در فصلهای پس بیشتر به این سوژه خواهیم پرداخت.
2. خرید موبایل با برند ناآشنا
برای خرید موبایل به فروشگاه مراجعه میکنید. فروشنده کوشش میکند برندی را به شما بفروشد که الی به حال اسمش را نشنیدهاید. نام آن زیاد عجیب و غریب است. فروشنده به شما تغییر ناپذیر میکند تمام مشخصات فنی این موبایلِ ناشناخته بهتر از موبایلی است که شما میخواستید. حتی قیمتش هم بسیار ارزانتر است.
شما کمی با خود کلنجار میروید و در نهایت جرئت نمیکنید یک فرآورده ناشناخته بخرید که تمام خواستههای شما را برآورده میکند. بدون خرید از فروشگاه بیرون میشوید.
دلیل این جستار نیز به عملکرد مغزمان برمیگردد. تاثیر دیگران بر خریدهای ما بیش از چیزی است که تصورش را میکنیم. وقتی میخواهیم چیزی بخریم مهمترین سوال ذهنمان این است که سایرین در باره خریدمان چه نظری خواهند داشت. آیا شغل ما را تایید خواهند کرد یا آن را کاری اشتباه خواهند دانست.
3. خرید از سایتی که جعلی به عقیده میرسد
دنبال خرید یک محصول آموزشی هستید. در گوگل به جستوجو میپردازید. وارد سایتی میشوید که دانستن میکنید نمیتوان به آن اعتماد کرد. اگر دوستتان از شما بپرسد چرا این سایت را نامعتبر میدانید هیچ دلیل منطقی و قابل قبولی ندارید تا ارائه دهید. شاید روی جعبه فرآورده از عکس یک آقا با کراوات کاربرد شده است یا عکسهای سایت به آن سایت متعلق نیست بلکه از سایتهای خارجی گرفته شده است. به این نتیجه میرسید که این سایت حرفی برای گفتن ندارد و از خرید خویش منصرف میشوید. شما درونمایه محصول را ندیدهاید و فقط از روی چند عکس به این نتیجه میرسید که خرید نکنید.
دلیل این موضوع هم به مغز ما مربوط میشود. مغز قدیم که به زودی دربارهاش توضیح خواهیم داد، اگر تشابهی دریافتن نکند گمان کردن خرید کمتر میشود. اگر با فردی که کراوات بسته تشابه نداریم سعی میکنیم از او خرید نکنیم، بلکه از فردی خرید کنیم که بیشتر مانند خودمان است.
آیا بازاریابی عصبی در کسبوکارهای حقیر قابل استفاده است؟
واژه بازاریابی عصبی زیاد علمی و پیچیده به نظر میرسد. وانگهی بیشتر کتابها و مقالات به استعمال بازاریابی عصبی در شرکتهای بسیار کبیر و برندهای معروف میپردازند؛ ولی بیشتر ایدههای بازاریابی عصبی در کسبوکارهای کوچک قابل بهرهگیری است. برخی از آنها زیاد سادهتر و کمهزینهتر از چیزی است که انگار میکنید.
قصه از کجا شروع شد؟
اغلب شرکتهای کبیر قبل از تولید یک فرآورده تحقیقات بازار سپریدن میدادند تا فرآورده باره علاقه مشتریان را فرآوری کنند. آنها از مردم میپرسیدند که دوست دارید محصول بعدی ما چگونه باشد، رنگ بستهبندی چه باشد و چه خصوصیاتی داشته باشد. سپس با توجه به نتایج نظرسنجی و تحقیقات بازار محصولی جدید فرآوری میکردند. سپس رویداد عجیبی رخ میداد. آن فرآورده جدید که دقیقا با خواستهها و سلایق مشتریان فرآوری شده بود با شکست روبرو میشد. همان افرادی که خودشان در نظرسنجی شرکت کرده بودند هیچگاه فرآورده باره عقیده را خریداری نمیکردند.
بازاریابان کمکم به این نتیجه رسیدند که استجابت بیشتر کسان در تحقیقات بازار با رفتار خرید آنها تفاوت دارد و گاهی کاملا متناقض است؛ پس همیشه نمیتوان از مشتری پرسید که فرآورده باره علاقهاش کدام است و سپس با تولید آن محصول به موفقیت رسید.
در تست دیگری از افرادی که برای خرید نقاشیهای گرانقیمت به یک گالری مراجعه کرده بودند سوال شد که چه گونه عکسهایی همنشین دارد. پذیرش بیشتر آنها این بود: عکسهای طبیعت. سپس رفتار خرید این کسان رسیدگی شد. بیشتر آنها عکسهایی غیر از عکس طبیعت خریداری کرده بودند!
آنچه مشتریان درباره سلیقه خود میگویند با خریدهای آنها سازگار نیست!
آقای مالکولم گلادول در کتاب معروفش با اسم «نقطه واژگونی» به این پدیده میپردازد. او روشنگری میدهد که کسان مختلف هنگام ورود به کافیشاپ در نظرسنجی شرکت کردند که قهوه مورد علاقهشان چه قهوهای است. بیشتر افرادی که در نظرسنجی اعلام کرده بودند به قهوه تلخ و چگال علاقه دارند، بعد از چند دقیقه در همان کافیشاپ قهوه خود را کاملا شیرین میکردند؛ بنابراین همش نمیتوان به گفتههای مشتریان اعتماد کرد. برخی مواقع آنها در مورد محصول نظراتی میدهند که با خریدهای خودشان تناقض دارد.
ورود به مغز انسان و برملا شدن راز
اگر مشتریان نیازهای واقعی خود را بر زبان نمیآورند و همواره نمیتوان به گفتههای آنان اعتماد کرد، پس راهحل چیست؟ بازاریابی عصبی پاسخ این سوال را میدهد. در سالهای تازه دستگاههایی با نامهای EEG و fMRI و … ساخته شده که گونه ها حقیر و قابلحملی دارد که بر سر انسان نصب میشود و میتواند از مغز انسان عکس بگیرد. این دستگاهها دریچهای را برای ورود به مغز انسان باز کردند. دانشمندان و بازاریابان میتوانند با بررسی عکسهای مغز فردی که مثلا در حال تصمیمگیری خرید است به دیدگاه موثقتر و جدیدتری دست یابند.
اگر خیلی ساده روش کار این دستگاهها را روشنگری دهیم، این گونه است که وقتی تقدیر خاصی از مغز تحریک میشود، معمولا خون با اکسیژن بیشتر به آن بخش مغز منتقل میشود؛ فلذا دستگاههایی نظیر fMRI با عکسی که از مغز جاسازی میکنند، میتوانند مکانهای تحریکشده در مغز را مشخص کنند.
مقایسه الگوها
بررسی الگوهای مختلف مغز حین اتمام فعالیتهای گوناگون ما را به نتایج جالب و جدیدی سوق میدهد؛ مثلا از مغز افراد مختلف در حال پرداخت پول در فروشگاه عکس گرفته شده و الگوی به دست آمده با الگوهای سایر مقایسه میشود. سپس نگریستن میشود الگوی به دست آمده همانندی زیادی با عکس مغز هنگامیکه تن در حال بردباری درد است دارد! وقتی به دست یک فرد سوزن میزنیم همان دسته مغز تحریک میشود که اثناء خرید تحریک میشود.
بنابراین از این آزمایش نتیجهگیری میکنیم که فرد وقتی پول پرداخت میکند، در مغز بخش درد تحریک میشود و پرداخت پول برای مشتری معمولا دردناک است حتی اگر مشتری هیچگاه این سوژه را بر زبان نیاورد!
بنابراین با انجام آزمایشهای مختلف و فراوان به اطلاعاتی دست مییابیم که میتواند در بازاریابی و فروش بهتر محصولات و خدمات به ما کمک کند.
سه تقسیم اصلی مغز
برای بازاریابی بهتر لازم است آشنایی مختصری با مغز داشته باشیم. مغز به سه تقسیم عمده بخش میشود که از عقیده ساختار سلولی و عملکرد با هم متفاوت هستند؛ با وجود اینکه این سه تقسیم بر فعالیت همدیگر کارایی میگذارند و نمیتوان به طور محض فعالیت مغزی خاصی را به یک تقسیم نسبت عدل اما هر کدام از قسمتهای مغز نقش ویژهای دارند. این سه بخش مغز جدید، مغز وسط و مغز قدیم نام دارند.
مغز جدید معمولا اتمام کارهای تحلیلی و پیچیده را بر دوش دارد. تصمیمات منطقی، تعلیم و کارهای ارادی ما با فرماندهی این دسته مغز اتمام میشود. مغز جدید نتیجه تحلیلها را به دو تقسیم دیگر نیز ارسال میکند.
مغز میانی اغلب با موارد احساسی سر و پیشه دارد و اطلاعات حاصل را به دو دسته سایر مغز مخابره میکند.
مغز قدیم عهدهدار فعالیتهای اصلی ما برای حفظ بقا است. خداوند این دسته را طوری طراحی کرده الی با دستورات صادره پیوسته زندگی ما امکانپذیر باشد. مثلا وقتی گرسنه میشویم مغز قدیم پروانه میدهد که به این مورد رسیدگی شود.
دوستانی که با رشته الکترونیک آشنا هستند با وقفه رد نشدنی آشنا هستند. مغز قدیم به راستی وقفهای رد نشدنی صادر میکند که باید در نخستین فرصت شدنی به آن رسیدگی شود. مواردی مشابه تنفس نیز به مغز قدیم مربوط است. اگر اینطور فقدان احتمالاً گاهی یادمان میرفت تنفس نماییم و زندگی ما به خطر میافتاد!
تصمیمات خرید
اما سوال بسیار کلیدی آن است که طبق دانش بازاریابی عصبی تصمیمات خرید توسط کدام تقدیر مغز سپریدن میشود؟ نکته مهمی که در بازاریابی سنتی به آن توجهی نمیشود این است که تصمیمات خرید ما اغلب با مغز قدیم اتمام میشود! تا به حال بازاریابان فکر میکردند همگی خریدها با بخش منطقی مغزمان انجام میشود. البته دائم در درازا تاریخ بازاریابان میدانستند که احساسات بر تصمیمات خرید کارایی دارد؛ ولی اکنون مشخص شده است که تاثیرگذاری دسته احساسی و مغز قدیم بسیار فراتر از آن چیزی است که تصور میکردیم.
خانم لزلی هارت در کتاب «مغز چگونه کار میکند» توضیح میدهد که «شواهد پرتو میدهد مغز قدیم قسمتی است که تعیین میکند کدام تقسیم اطلاعات رسیده برای پردازش به مغز جدید مخابره شود و کدام تصمیمات تایید شود یا رد شود».
پس اگر با عملکرد «مغز قدیم» اغلب آشنا شویم در بازاریابی عصبی میتوانیم عملیات بازاریابی تاثیرگذارتری طراحی کنیم.
حل مسئله قهوه
حال به این سوال برگردیم که چرا اغلب افرادی که ادعا میکنند قهوه تلخ و غلیظ اخ دارند، قهوه شیرین میخورند؟ علت آن است که وقتی مورد سوال قرار میگیریم معمولا از مغز جدید خود برای پاسخگویی کاربرد میکنیم و کوشش میکنیم بهترین و منطقیترین پاسخ شدنی را ارائه دهیم. وانگهی عقیده دیگران برای ما خیلی مهم است. ما احتمالاً برادر داشته باشیم تنبل باشیم ولی هیچگاه در یک مصاحبه چنین چیزی را اعلام نمیکنیم؛ زیرا برای ما مهم است که آیا سایرین جواب ما را صحیح و قابل قبول خواهند دانست یا خیر؛ ولی وقتی میخواهیم تصمیمگیری نماییم مغز قدیم اجازه اصلی را صادر میکند. در شرایط واقعی وقتی میخواهیم قهوه بخوریم، مغز قدیم تصمیم میگیرد!